محل تبلیغات شما
 

قسمت آخر 

 بالاخره حركت كرديم

 

 ديدم كه آقاي جهالت نيز پيدا شد

 

 گفتم

 

 ملعون از من دور شو

 

 گفت

 

 تو از من دور شو

 

 در دو طرف راه جانوراني مختلفي به صورت سگ و روباه و ميمون به رنگهاي زرد كبود و بعضي بصورت عقرب و زنبور و مار و موش بودند كه قاعدتا هم در جنگ بوده و يكديگر را مي دريدند

 

 از دهان و گوش بعضي از آنها آتش خارج مي شد و در بعضي از نقاط بيابان سراب ديده مي شد

 

 آنها همانطور در جنگ بودند و يكديگر را مي دريدند و مي گزيدند همگي مي دويدند ولي مايوسانه بر مي گشتند

 

 بعضي مشغول خوردن مردار بودن و بعضي در چاه هاي عميق افتاده و از آن چاه ها دوده كبريت و شعله هاي آتش بيرون مي زد

 

 هواي آن زمين شديدا گرم و عطش آور بود و ساعتي يك مرتبه از هادي آب طلب مي كردم او هم گاهي كم و گاهي اصلا نمي داد و مي گفت راه بي آب در جلو زياد داريم و آب هم كم داريم

 

 گفتم چرا آب كم حمل كردي

 

 گفت:ظرفيت و استعداد تو بيش از اين نبود و آب تقوا كمتر به او رسانيدي و او را خشك نمودي و در نماز خاشع نبودي و آگاه باش در اين جهان ذره اي حيف و ميل نيست

 

 هر كس به اندازه ذره اي نيكي كند آن را خواهد ديد و نيز هركس به مقدار ذره اي بدي كند آن هم آن را خواهد ديد

 

 هادي گفت به جلوي راه نگاه كن ببين چه مي بيني

 

 نظر كردم ديدم كه در نزديكي افق دود سياهي مخلوط با شعله هاي آتش رو به آسمان مي رود و بوستانهايي كه پر از درختان ميوه است آتش گرفته است

 

 به هادي گفتم،آن چيست؟

 

 گفت

 

 آن باغها و بوستانها از ذكرها وتسبيح مومني ساخته شده است

 

 و حالا مومن دچار دروغ يا تهمتي يا لغوياتي شده و آنها به صورت آتشي در آمده است و وقتي به آنجا برسد مي فهمد عجب كاري كرده ا

ست

 

 ولي حسرت سودي نخواهد داشت.

 

 

 

 قس

کانال نماز شب در ایتا

اعمال روزاربعین حسینی

سیاحت غرب(قسمت بیست و چهارم)قسمت آخر

  ,مي ,آب ,هم ,كه ,آتش ,ذره اي ,   گفت ,هاي آتش ,بعضي از ,شعله هاي

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هیچی محیط شاد من