محل تبلیغات شما

 

 

 خودم را جمع نموده 

 

 چند شلاقي به عقب اسب نواختم و با ركاب به پهلوي او زدم

 

 اسب دم را حركت داده و خود را گرد كرد و باد به پره ي بيني انداختت و چون باد صرصر پردن گرفت

 

 هادي كه هميشه بالاي سر من همچون شاهباز در پرواز بود عقب افتاد و من هم سرگرم بودم

 

 ناگهان ساه ملعون خود را همچون ديو ود به من رسانيد

 

 اسب از هيكل او رم كرد و به زمين افتاد 

 

 اعضايم همه در هم خرد گرديد و دو دست اسب هم از راه بيرون شد و باتلاق فرو رفت و حيوان به زحت دستهاي خود را بيرون نمود

 

 هادي رسيد،خيلي سريع دست و پاي شكسته ي مرا بستو من روي اسب محكم بسته و خود لجام اسب را مي كشيد و كم كم از آن زمين پر بلا دور شديم

 

 بعد از استراحت و نفس نفس زدن گفتم

 

 هادي، تو هر وقت از من دور شده اي سياه ملعون نزديك آمده است و مرا صدمه زده است

 

 هادي گفت

 

 او هر وقت نزيك مي شود من از تو دور مي شوم و نزديك شدن او هم از طرف خودتان است

 

 مدتي همينطور مي رفتيم كه داخل اراضي ديگري از اراضي شهوت شديم

 

 آنهايي كه در دست راست بودن و به صورت خر و گاو و گوسفند نشان مي دادند كساني بودند كه شكم پرستيشان از مال حلال خودشان بود و چندان عذابي هم نداشتند

 

 اما آنهايي كه در دست چپ به صورت خوك و خرس بودند

 

 كساني بودند كه در شكم پرستي وتن پروري خود بي باك بوده و فرقي ميان حلال و حرام و مال خود و مال غير نمي گذاشنتد

 

 شكم هايشان بسيار بزرگ و ساير اعضا بسيار لاغر و باريك بود و علاوه بر اين در اذيّت و آزار نيز بودند

 

 آنها در بي عقلي بس مانند چهارپايان اند 

 بلكه گمراه تر و نادان تر اند

 

 كم كم به منزلگاه مسافريني كه در صحراي بي آب و علف واقع شده بود رسيديم

 

 چيزي در اين منزل پيدا نمي شد

 

 هادي گفت

 

 خودت حدالامكان بايد پياده بروري و سپر را بردار كه امروز لازمت مي شود

 

 پرسيدم اين سپر چيست

 

 گفت كه تو را از شهوات محفوظ داشته است اين سپر اثر روزه گرفتن و گرسنه بودن

توست كه تو را از شهوات محفوظ داشته است.

 

 

 

کانال نماز شب در ایتا

اعمال روزاربعین حسینی

سیاحت غرب(قسمت بیست و چهارم)قسمت آخر

  ,كه ,مي ,هم ,اسب ,تو ,   هادي ,كه در ,    ,است   ,خود را ,شهوات محفوظ داشته

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ارز دیجیتال